امیرحسین ناز ماهدیه خداامیرحسین ناز ماهدیه خدا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

امیرحسین ناز ما هدیه خدا•: * ¨ ¨ *: •

گرفتن جرثقیل

  گل من چند روزی بود که اتوبوس میخواستی یه روز رفتیم مغازه تا برات اتوبوس بخریم که چشمت به جرثقیل افتاد وگفتی اتوبوس نمیخوام اینو میخوام بابایی هم گفت اون چیزی که میخواد را براش میگیرم واین شد که برات جرثقیل گرفتیم . واز اون روز باجرثقیلت ماشین و عروسک وخلاصه هر چی بشه باهاش میاری بالا.   عکسشو ادامه مطلب گذاشتم ببین     ...
3 آبان 1392

خوشحالی امیر حسین

  بعداز ظهر عید قربان برامون مهمون اومد خوشگل مامان هم که عاشق مهمونه واز اومدن مهمون خیلی خوشحال میشه مخصوصا اگه یکی از آقاجونها باشه که دیگه هیچی.اونروز هم آقاجون ومادر و خاله مرضیه   باعموسعید ونی نی خوشگلشون امیر رضا از اصفهان اومدند وامیرحسین کلی ذوق کرد.این دو روز که اینجا بودند کلی شیرین زبونی براشون کرد .با هم رفتیم بیرون یه طوطی از این بادکنکیها گرفتیم وگلم کلی خوشحال شد.وقتی میخواستن برگردند اصفهان پسرم چقدر ناراحت شد وگریه کرد میخواستم آرومش کنم هرچی گفتم که دوباره میاند قبول نکرد ومیگفت نه امشب نمیان.خلاصه با زحمت خوابید بعد که بیدار شد رفتیم بیرون وبراش با پولی که مادر داده بود وگفته بود براش یه چیزی بخر ...
3 آبان 1392
1