امیرحسین ناز ماهدیه خداامیرحسین ناز ماهدیه خدا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

امیرحسین ناز ما هدیه خدا•: * ¨ ¨ *: •

عکسهای آتلیه

پسر گلم چند روز بعد از تولدت بردیمت آتلیه ،این دفعه فقط دوتا عکس گرفتیم . عکسهایی که تولد یک سالگی و دوسالگیت آتلیه گرفته بودی هم اینجا میذارم. اول عکسی که خودمون گرفتیم چون از این کفشه خیلی خوشت اومده بود با دوربین خودمون این عکسو گرفتیم عکسهای آتلیه تولد سالگی زمستان90   آتلیه سالگی زمستان91 آتلیه سالگی زمستان93 ...
29 فروردين 1394

سال نو مبارک

  سلام سال نو مبارک.پسرگلم میدونم خیلی دیر اومدم اما خودت میدونی که امسال زودتر از این نمیتونستم بیام.امسال عید ما اصفهان نرفتیم .روز سه شنبه چهارم عید آقاجون و مادر ودایی علی اومدند .وروز پنج شنبه هم خاله وجیهه،عمو عباس با نیلوفر ونازنین.وعصرش هم خاله مرضیه وعمو سعید وامیررضا اومدند.حالا با تعداد زیادی عکس از ایام عید اومدم.برا اینکه خاطره ها را با هم مرور کنیم بیا دنبالم   سفره هفت سین امسالمون که کامل شده اش اولین عکسه سفره هفت سین خونه آقاجون روز اول عید شهر موشها  که هفت سین کنارشون گذاشته بودند     و نماد قومهای مختلف کشورمون که اول ازشون میترسیدی ک...
19 فروردين 1394

تولدت مبارک عززززززززززززززیزم

سلام عزیزم .بلاخره  روز تولدت فرا رسید  .پسر قشنگم از چند وقت پیش هر روز میگفتی کی تولدمه کی تولدمه وهر دفعه ما میگفتیم 16 بهمن.وبه دوستات میگفتی 16 بهمن تولدمه. خلاصه روز شماری کردی تا بلاخره 16 بهمن شد عزیز دلم این عکس متولدین امروز  تو سایت نی نی وبلاگه. متولدین امروز ۱۶ بهمن     پسر گلم از اونجایی که دوتا تولد دوست داشتی برات بگیریم ما هم تصمیم داشتیم تا برات یه تولد خوب وبیاد موندنی تو خونه  بگیریم،ویه تولد هم تو مهد با دوستات. ولی به خاطر مشکلی که پیش اومد تصمیممون عوض شد وجشن خونه کنسل.به خاطر اینکه دل کوچولوی تو رفتیم یه کیک مدل ماشین  سفارش دادیم و یه تولد خوب تو م...
18 بهمن 1393

کم کم داره میرسه

  تا عشق آمد دردم آسان شد،خدا را شکر   مادر شدم او پاره جان شد،خدا را شکر   شوق شنیدن ریخت حتی گریه اش در من   لبخند زد جانم غزلخوان شد،خدا را شکر   من باغبان تازه کاری بودم اما او   یک غنچه زیبا و خندان شد،خدا را شکر   او آمد و باران رحمت با خودش آورد   گلخانه ما هم گلستان شد،خدا را شکر   سنگ صبورم،نور چشمم،میوه قلبم   شب را ورق زد،ماه تابان شد،خدا را شکر   مادر شدن یک امتحان سخت وشیرین است   دلواپسی هایم دو چندان شد،خدا را شکر   این عکس نمادی از خوشحالی پسر من به خاطر نزدیک شدن به تولدشه.   از روزی که صدایت در وجودم طنی...
14 بهمن 1393

به مناسبت ورود حضرت معصومه به قم

سلام عزیزم. سلام فرشته کوچولوی من.وقتی میایی برام شعر میخونی دلم میره خیلی قشنگ شعرهایی که خاله معصومه تو کلاس براتون میخونه را یاد میگیری و میای با دقت برامون میخونی چند روزی بود نصف نصفه شعری را میخوندی ،چون سه چهار روز بود مربیتون نیومده بود کاملش را یاد نگرفته بودی تا اینکه دیروز خاله معصومه اومده بودوشعر کامل یاد گرفته بودی دیشب برای من و بابایی شروع کردی به خوندن.این شعر برای ورود حضرت معصمه به قم هست.روز پنج شنبه بیست وسوم ربیع الاول سالروز ورود حضرت معصومه به قم بود (من با چند روز تاخیر این پست را گذاشتم) شهر و چراغون کنیم بنفشه بارون کنیم به شهر با صفامون داره میاد یه مهمون ...
30 دی 1393