پسرگلم اینجا درهم برهمه
گلم اینجا از همه جور خاطره ای برات نوشتم
پسر گلم امامها را چند روزیه یاد گرفتی خیلی قشنگ با زبا ن شیرین کودکانه ات میگی. عزیزم اصلا
نفهمیدم
چه جوری شد که یکدفعه علاقه پیدا کردی که امامها را یاد بگیری وخیلی زود هم یاد گرفتی .با این روش
حالا اعداد را هم بهتر میگی.از همه قشنگتر اینجاست به امام دوازدهم که میرسی میگی غایب است
مهدی صاحب زمان اوست خدا را نشان.الهی من فدات شم که با اشتیاق تموم گوش دادی وحالا هم
میگی.
شبها قبل ازخواب خیلی تلاش می کردم که هرجوری شده بریم دندونهای خوشگلت را مسواک کنی تو هم
که خیلی چموشی .تا اینکه دو سه شب پیش وقتی اومدم برات مسواک بزنم شعر هم برات خوندم دیدم
که چقدر جواب داد و تو هم خوشت اومدحالا دیگه تا میگم بریم مسواک بزنیم اول یکم قایم میشی وبازی
میکنی وبعد میای وبا هم شعر میخونیم و مسواک میزنیم.تا کی این برنامه اثر داشته باشه نمی دونم
خدا کنه که حالا حالا اثرش بمونه
شعر خرگوش من چه نازه گوشاش چقدر درازه
می خوره برگ کاهو میپره مثل آهو
را هم یاد گرفتی
قصه شنگول ومنگول را هم برات گفتم خیلی خوب یاد گرفتی دیشب موقع خواب برای بابایی میگفتی.
دیروز رفتیه بودیم بیرون که یکدفعه چشمم به قلک افتاد تا دیدیم رفتیم برات خریدیم توهم خیلی خوشت
اومد آخه چند وقتی بود دنبالش بودیم تا بلاخره دیدیم وگرفتیم پسر گلم میخواد پولهاشو جمع کنه
بالا بالا ،تراکتور ،حلقه تن تاک وعروسک پستونک دار بخره.( ای کاش آدم همیشه بچه بود وحال وهوای کودکی داشت )
حالا داستان ماشین یا به قول خودت موتورت را برات بگم.
تقریبا ده،یازده ماهت بود که این ماشین را (که هدیه دایی علی) برات گرفتیم واز اون موقعه خیلی اینو دوست داشتی تا عید امسال که برات دوچرخه خریدیم ولی توبا این حال هنوزم اون (ماشینو) میخواستی منم چون که چند باری رفتی روش می ایستادی یکدفعه برمی گشت میخوردی زمین مجبور شدم کنار بزارمشوهر چند وقت یکبار برای یکی دو روز برات میاریم وبازی میکنی دوباره قایم میشه.اینم عکسش
حاضری دوچرخه نباشه ولی این باشه ولی من از شیطنتهات می ترسم عزیزم.
امیرحسین تا این لحظه ، 2 سال و 11 ماه و 3 روز و 0 ساعت و 57 دقیقه و 51 ثانیه سن دارد