سومین سفر امیرحسین به مشهدمقدس
سلام به دوستان خوبم وپسر گلم
میخوام از سفر خیلی خوب ودلنشینمون که خیلی سریع برامون جور شد ورفتیم بگم پس بیایید ادامه مطلب
اواخر هفته گذشته بود که بابایی از جلسه برام اس ام اس زد بعد هم زنگ زد که مشهد ثبت نام میکنند خانوادگی شنبه بریم دوشنبه هم برگردیم .من که همیشه از خدا میخواستم که تو این ماه که تقریبا نزدیک امتحانها هم هست برم به زیارت آقا امام رضا.وای که چقدر هم خوشحال شدم تا اود دل تو دلم نبود مثل یه خواب بود امصلا باورم نمی شد که همچین سفری میخواهیم بریم. تا روزی که دیگه آماده شدیم ورفتیم اصلا باور نمیکردم.بلاخره شبنه صبح ساعت 5 رفتیم سوار اتوبوس شدیم وراهی فرودگاه مهرآباد تهران .ساعت 9 و ربع پرواز داشتیم
داخل فرودگاه مهرآباد
داخل هواپیما پسر گلم خیلی خوب بودی اصلا اذیت نکردی .اولش که میخواست بلند بشه یکمی ترسیده بودی ودست منو سفت گرفته بودی و میگفتی مامان میترسم.بعد یواش یواش ترست کم شد وآروم شدی تا اینکه مهماندار صبحانه داد وتو که به سختی خونه که هستیم صبحانه میخوری خیلی خوب خوردی . و ساعت 10 و نیم هم رسیدیم دقیقا یک ساعت وربع طول کشید.
داخل هواپیما
از اونجا هم دوباره سوار اتوبوس شدیم و به سمت هتل که روبروی بازار رضا بود حرکت کردیم .بعد از کمی استراحت در هتل و خوردن نهار ساعت تقریبا دو بعدازظهر بود که به حرم رفتیم چقدر حرم امام رضا باصفاست در این مکان آرامش خاصی پیدا میکنیم.در روز ولادت امام جواد (ع)در حرم امام رضا چقدر دلنشینه. جای همه ی دوستان واقعا خالی بود.این دو روزی که اونجا بودیم مسیر حرم تا هتل را که حدودا هفت الی هشت دقیقه بود (اگه در بازار نمیرفتیم )پسر گلم خیلی خوب پا به پای ما راه میرفت واصلا شکایت یا بهونه گیری نکرد.از بازار هم که میرفتیم روز اول به خواسته ی خودش یه اتوبوس خریدم ودیگه بهونه چیز دیگه نکرد.واقعا که خیلی آقاست پسرم.این پسر گل ما روز آخر یکمی سرماخوردگی گرفت وروز دوشنبه کهمیخواستیم برگردیم داخل هواپیما از اول خوابید تا رسیدیم.و بعداز ظهر دوشنبه برای اینکه حالش بدتر نشه سریع بردیمش دکتر.تا اینکه آقای دکتر سه تا آمپول براش نوشت که یکجا زدیم الان خدا را شکر بهتره اما هنوز سرفه میکنه.
داخل هتل
جلوی فرودگاه مشهد(شهیدهاشمی نژاد)
ماکت یک پروژه ساختمانی داخل فرودگاه مشهد