امیرحسین ناز ماهدیه خداامیرحسین ناز ماهدیه خدا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

امیرحسین ناز ما هدیه خدا•: * ¨ ¨ *: •

روز اول مهد

1393/7/8 11:41
412 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل قشنگم، سلام مهربونم ،سلام نفسم ،سلام .....

عزیز دلم پسر گلم الان که میخوام این پست را برات بنویسم دقیقا

3 سال و 7 ماه و 22 روز سن داری .روز شنبه پنجم مهر (3سال و7ماه و19روزگی) روز اولی بود که پا به مهد گذاشتی.به خاطر اینکه میخواستند براتون جشن بگیرند روز اول شما روز شنبه پنجم مهر شد .

 

عکس وسایلت و اولین لباس فرمت که خیلی دوستشون داری  مبارکت باشه گلممحبت

البته یسری وسایلت را قبل از شروع کلاسها دادیم مهد ...

قبل از رفتن به مهد

روز شنبه ساعت 4 تا 6 آماده شدیم دو تایی رفتیم مهد تا در جشن شرکت کنیم خیلی خوشحال بودی وقتی رفتیم بچه ها رفتند صندلی های جلو ومادر ها هم صندلیهای عقب نشستند

سالن مهد

جشن با حضور مربیها و دوتا از مجریهای برنامه ی مداد رنگی شروع شد خیلی خوشت اومد

در آخر با دادن هدایایی به شما کوچولوهای ناز و پذیرایی جشن به اتمام رسید

عکسهایی در حیاط مهد

پسر قشنگم وقتی روز یکشنبه صبح میخواستم ببرمت از زیر قرآن ردشدی و رفتی از اون روز هرروز میخوای بری میگی از زیز قرآن رد بشم خنده اولین روز تحصیلی پسر گلم یکشنبه ششم مهر 93بود روزی که به تنهایی رفت سر کلاس نشست. وقتی میخوای بری میگی مامان گریه نکنیا،میگم برای چی گریه کنم ،میگی آخه تنها میشی پسرت پیشت نیست،میگم نه عزیزم پسرم میخواد بره شعر بخونه ،با دوستاش بازی کنه

گریه نمیکنم میگی آره مامان میخواد قرآن هم یاد بگیرهبغل

مامانی بین خودمون باشه  خیلی احساس تنهایی میکنم تو خونه  اما به خاطر اینکه خودت دوست داشتی بری مهد چاره ای نیست منم پذیرفتم به امید موفقیتهایت و شاد بودن تو پسر قشنگم

 

 

پسندها (5)

نظرات (8)

بابا و مامان
9 مهر 93 11:29
سلام عزیزم ماشالاه ناز شدی لباست خیلی بهت میاد ارزو می کنم روز به روز موفق تر باشی حالا برو خصوصی
مامان امیرحسین
پاسخ
سلام خاله جون /ممنونیم از لطفتون،و همچنین از دعای قشنگتون. ممنونم از خصوصیت خانمی
بابا و مامان
9 مهر 93 11:31
شیطون بلا اون دختره کیه داره زیر چشمکی نگاش می کنی
مامان امیرحسین
پاسخ
من که یادم نمیاد ولی مامانم میگه نوه ی همسایه مون بوده،خاله شما فهمیدید
مامان مریم
9 مهر 93 23:34
واااااای چقدر زود میگذره و بچه ها بزرگ میشند و ما هم شاهد پیشرفتشون..خدا محافظ پسر شما و همه بچه ها باشه.. خوشکل خاله مبارکت باشه رفتن به مهد موفق باشی خصوصی
مامان امیرحسین
پاسخ
بله خیلی زود میگذره انگار دیروز بود که منتظر اومدنشون بودیم وحالا ... ممنونم از دعای قشنگتون خاله. سلامت باشید. خانمی پیام دومتون هم دیدم گفتم شاید بهتره باشه تاییدش نکردم .منم ممنونم از شما.
مامان مرضیه
12 مهر 93 21:41
سلام عزیزم. ایشالا جشن دانشگاه رفتنت. مامانی دلتنگی خیلی سخته سر خودتو گرم کن تا گل پسری از مهد بیاد عزیزم.
مامان امیرحسین
پاسخ
سلام.خاله جون.انشالله. بله بایدخودمو یه جوری مشغول کنم
مامان اعظم
14 مهر 93 7:54
سلااااام مبارک باشه. چه وسایلای خوشگلی. چه پسر نازی ماشالله ان شالله به سلامتی. روزی دانشگاه رفتنت باشه خاله
مامان امیرحسین
پاسخ
سلام.ممنونم خاله جون. ممنونم از دعای خوبتون به امید چنیین روزی
مامان اعظم
14 مهر 93 7:54
سلام مامان امیرحسین عزیز صبحتون به خیر پست جدید فاطمه منتظر نگاه های قشنگ شماست
مامان امیرحسین
پاسخ
سلام خانومی. صبح شما هم بخیر. با کمال میل میام پیشتون.
مامان امیرحسین
16 مهر 93 22:08
سلام عزیزخوشتیپ خاله ماشالله بهت مردی شدی برای خودت مهدمیری انشالله جشن دانشگاه رفتنت لباسات قشنگه ولی کاش ابییییییییییی بود مامانی دلتنگی میکنه الهییییییی سخته درکتون میکنم ماهم از پسرکمون روزها دوریم با اون تفاوت که اون میمونه ما میریم سرکار
مامان امیرحسین
پاسخ
سلام خاله جونی بله دیگه بزرگ شدیم مردی شدیم واسه خودمون انشالله به امید اونروز کاشکی رنگ آبی بود منم عاشق رنگ آبی!!! بله نصف روز تنهایی خیلی سخته،اما چه میشه کرد انشالله موفق باشید.برای مادرها خیلی سخته دوری
مامان جونی
18 آبان 93 13:20
مبارک باشه مهد رفتنت چه وسایل قشنگی ان شااله دانشگاه رفتن و موفقیتهای بالاتر و عالی
مامان امیرحسین
پاسخ
سلامت باشید چشماتون قشنگ میبینه انشالله.ممنونم از آرزوی قشنگتون