ای گل گلها سلام...
ای گل گلها سلام مهدی زهرا سلام
درد و بلات به جونم آقای مهربونم
نمیدونم کجایی مکه یا کربلایی
منتظرت نشستم تا وقتی زنده هستم
سلام گل قشنگم.ببخش که دیر اومدم تا خاطرات این مدت را برات ثبت کنم.
این شعر قشنگ را امیرحسین چند وقتیه که تو مهد یاد گرفته ،یه روز صبح که من تو آشپزخونه مشغول کارهام بودم دیدم اومد وشروع کرد به خوندن این شعر گفتم از کجا یاد گرفتی البته با گفت از مهد خالمون برامون خونده منم یاد گرفتم
بله پسر گل ما خدا را شکر مهدش را میره اگه یه روز هم تعطیل باشه ناراحت که چرا امروز نمیرم.من دلم تنگ میشه.قربون دل کوچولوت بشم
یاد گیریهای این مدت :شعر های جدید ،غیر از اون چند تا سوره ای که بلد بود دوتا سوره جدید ،وزبان انگلیسی هم چند تا کلمه:گربه ، سگ،لیوان،کیک،معلم ،دست،بالا ،پایین،ببخشید،سیب و رنگها،آبی،صورتی،سبز،زرد،قرمز،قهوه ای،
و اما اصطلاحات مخصوص پسر ما،
عکاسی:عکس کاری
یخچال داخل فروشگاها:سرما کن
ودر آخر چند تا عکس از این مدت
اول از همه شال و کلاه بافت مامان
یه جمعه پاییزی با هوای عالی کوهنوردی سه نفری
واما خریدهای پسر م در این مدت
کیک تولد بی مناسبت چون امیرحسین گل ما هوس کیک تولد کرده بود بابایی هم اطاعت امر کرد و براش خرید.نوش جونت عززززززززززززززززززیزم
ماهیگیری و اون بازی هوش را هم سوغاتی از سفر راهنیان نور بابایی.
ماشین هم به مناسبت عید غدیر بابایی برات گرفت وساعت هم جایزه ای برای مهد بود.
لوگو چرخ دنده ای هم بازی قشنگیه که اونم برات از فروشگاه خریدیم خیلی بازی جالبیه باهاش هرچی بخوای درست میکنی
ست نجاری هم که بعد از زدن آمپول گرفتی در واقع باج گرفتی.
پ
و در آخر این کیف دخترانه را هم خودم بافتم اگه نظر بدید ممنونم