حلول ماه ربیع.خبرخبر خبردار
پایان یافتن ماه صفر و فرا رسیدن ماه شریف و پر خیر و برکت
«ربیعالاول» را به امام زمان(عج) و شما دوستان عزیز
تبریک و تهنیت عرض میکنم
ازتون دعوت میکنم که حتما
بیایید ادامه مطلب تا خبرها را
ببینید
هر سال شب اول ربیع برای خانواده ما شب خاطره انگیزه ،لحظه لحظه شب اول ربیع سال
1432هجری قمری یادم میاد که شبی بود پر از دلشوره واسترس ،آخه روز اول ربیع قرار بود گل پسری به جمع ما بپیونده وبه دنیا بیاد (به قول امیرحسین از دنیا بیاد)
وبلاخره لحظه ی موعود فرا رسید و خدا امیرحسین ما را زمینی کرد و من و بابایی را شادمان.
خدایا هزاران مرتبه شکرت
واین هم عکسی از شناسنامه امیرحسین عزیزم
ما هم هر سال برای پسرگلمون دوبار جشن میگیریم شب اول ربیع و شب 16 بهمن.
دیشب بابایی به همین مناسبت شیرینی خرید لباسی هم که پوشیدی کادوی کوچک برای این روز به یاد
موندنیه
امیدوارم همیشه سالم وشاد باشی گلم.
یه روز قبل از اربعین رفتیم اصفهان دایی علی رفته بود کربلا و قرار بود که برگرده بابایی بردمون و قرار شد که بابایی
برگرده وما چند روزی اونجا بمونیم تا دایی بیاد بعد خودمون برگردیم .صبح روز یکشنبه بابایی آماده میشد میخواست حرکت کنه که امیرحسین بیدار شد وشروع کرد به گریه که چرا میخواهی بری
با هر زبونی که میخواستیم آرومش کنیم نشد که نشد آقاجون و مادر گفتند گریه نکن دایی میاد برات سوغاتی میاره همین شد که دیگه امیرحسین هم آروم شد .واین شد که بهانه گیریهای گل پسرما این شد که دایی کی میاد من دلم براش تنگ شده،گفتگوی بین من وامیرحسین:
امیرحسین:دایی کی میاد دلم براش تنگ شده
من:برای سوغاتی یا دایی
امیرحسین :برای دوتاش
من:میخوای چکار کنی
امیرحسین:میخوام دایی اومد سوغاتیمو بگیرم ،بعد بریم خونمون بخوابیم
ومن
این عکس وسطی عکس یه تکواندو کاره که هیچی از تکواندو نمیدونه ولی میخواد بره مبارزه کنه