امیرحسین ناز ماهدیه خداامیرحسین ناز ماهدیه خدا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

امیرحسین ناز ما هدیه خدا•: * ¨ ¨ *: •

حال و روز ما قبل از عید

1392/12/25 8:42
346 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام به همه دوستای خوبم وپسر گلم اول از همه خسته نباشید به مامانای گل که ایشالله خسته هم

نیستنید ،بلاخره خونه تکونی منم تموم شد نیشخنداین یکماه آخر سال که میشه ما یا بیرونیم برا خرید یا مشغول

خونه تکونی .من که عاشق بازار رفتنم اگه چیزی هم نخرم ولی خیلی دوست دارم برم روحیه ام باز میشه .

 

حالا بیا ادامه مطلب

 

 

پنج شنبه گذشته یه نمایشگاه غذاهای سنتی زده بودند تو یکی از بوستانها، شبش رفتیم خوب بود ولی

خیلی از غذاهای سنتی خبری نبود فقط جاتون خالی غذای سنتی شهر من بود که منم عاشقشم 

بریونی اصفهان که بابایی گرفت و همونجا تو پارک نشستیم خوردیم اولش امیرحسین خان میگفتی من که

بریونی دوس ندارم  اما وقتی یه لقمه خوردی دیگه ...میرفتی با بچه ها بازی میکردی دوباره میومدی یه

لقمه میخوردی تازه خونه هم که اومده بودیم  میخواستی.

فردا هم که جمعه بود بردیمت یه پارک اما از شانست شهربازیش باز نبود یکم همونجا بازی کردی بعد هم

رفتیم تو قسمت اسباب بازیهاش ، تاب وسرسره بازی کردی وبرگشتیم .

دیروز هم که جمعه بود صبح دوباره رفتیم یه پارک دیگه با خودت حرف میزدی میگفتی بریم پارک موتورمو آقا

بیاره چونکه پارسال دو سه باری میرفتیم موتورت را هم میبردیم به اون امید بودی حالا دیگه موتورت کوچیک

شده گفتیم آقا برده حالا همش میگی بریم پارک برام بیاره  .اونجا هم رفتی اول استخر توپش را بازدید

کردی وقتی مطمئن شدی هنوز باز نشده اومدی اب سرسره والاکلنگ بازی کردی بعد از چند دقیقه

اومدی گفتی بریم اونجا مغازه هست من چند روزه پفک نخوردم بریم بگیریم خلاصه رفتید وچیپس خردیدی

وامدی حالا حتما باید بری بالای سرسره وباز کنی تعجب

یکمش را که خوردی اومدی گذاشتی پیش منو رفتی برا خودت کنار وسیله ورزشیها با اونها هم بازی

کردی واومدی بعد که میخواستیم برگردیم گفتی بابا با این جوجوها عکس بگیرم بابایی هم ازت عکس

گرفت .

 

این هم عکس سبزه که برا نرجس (دختر دوستمون)انداختم میخواست ببره مدرسه

 

 

 

چند وقتیه که هر دفعه که خونه آقا جون میریم میخواهی شب اونجا بمونی منم که دلم نمیاد بزارمت تا اینکه بلاخره دیروز عصر که رفته بودیم موندی من که داشتم از اینکه تو نبودی دق میکردم یه بار بابایی اومد دنبالت نیومدی دوباره ساعت 11شب تلفن کرد به مادر جون وقتی گوشی را گرفتی بهت گفت اماده شو بیام دنبالت قبول کردی منو میگی جون دوباره گرفتم تا که قبول کردی بیا 

نمیدونم چرا اینقدر منو وابسته ی خودت کردی که تو نباشی من میمیرم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان یاسمن و محمد پارسا
24 اسفند 92 17:17
همیشه به گردش و شادی مامان جون فدای نازی پسر افرین مامان چه سبزه های قشنگی
مامان امیرحسین
پاسخ
ممنونم خانومی. چشمات قشنگ میبینه گلم.
مامان امیرحسین
26 اسفند 92 14:58
چقدر خوبه خرید کردن رو دوست دارید. من هم خیلی دوست دارم برم مغازه ها رو ببینم. من تازه فهمیدم شما اصفهانی هستی. ولی می خواستم برسم که کدوم شهرید؟؟ عکسات هم خیلی قشنگه گلپسرم که با جوجو انداختی سبزه نرجس جون قشنگه . چی رو سبز کردید؟؟ اره خیلی سخته ادم بچه اش ازش دور باشه من که سه تا دارم ... شما که یکی هست بیشتر. امیدوارم همیشه در کنار هم شاد باشید
مامان امیرحسین
پاسخ
من که عاشق بازار ودیدن مغازه هام .مثل اینکه همه خانمها همین حس را دارند بله من اصفهانی هستم.شما کجافکر میکنید؟ ممنونم خاله جون چشمای شما قشنگ میبینه.یکیش ارزن تو خاک ژله ایه،اون بزرگه هم ککوج یه چیزی شبیه تخم شاهیه رو سبده واقعا سخته وغیر قابل تحمل ممنونم از دعای خوبتون.
ساناز
27 اسفند 92 10:22
دوست عزيزم سال خوبي رو همراه با شادي و سلامتي براي شما و خانواده گلت آرزومندم
مامان امیرحسین
پاسخ
مرسی عزیزم.
الهام(مامان اميرحسين)
27 اسفند 92 17:43
سلام عزيزم امیدوارم سال ۹۳ همون چیزایی براتون رقم بخوره که دوست دارید ... سال نو پيشاپيش مبارك ... ... ... نصیحت نوروز93: ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﺑﺎ ﺁﺟﯿﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭﮐﻦ که ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﺎ ﺁﺟﯿﻞ ﺷﻤﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭكنند !
مامان امیرحسین
پاسخ
ممنونم از دعای قشنگتون. جالب بود.رونصیحتتون هم فکر میکنم
الهام(مامان اميرحسين)
27 اسفند 92 17:45
واقعا خسته نباشي.... خونه تكوني سختي ها و شيريني هاي خودشو داره... شما اصفهاني بودي؟؟ الان كجا ساكني؟
مامان امیرحسین
پاسخ
مرسی عزیزم. بله البته فکر میکردم قبلا تو کامنتهام براتون نوشته بودم اصفهانیم شما چی فکر میکنید؟
مامان یاسمن و محمد پارسا
28 اسفند 92 8:01
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باش دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم . پیشاپیش سال نو برشما دوست عزیز ومبارک
مامان امیرحسین
پاسخ
ممنونم عزیزم این پیام من بودبراتون فرستاده بودم.اشکال نداره ممنونم عزیزم
ماجون
11 فروردین 93 23:21
سلام عیدتان مبارک سال خوبی داشته باشید
مامان امیرحسین
پاسخ
سلام عزیز.عید شما هم مبارک همچنین برای شماسال خوبی داشته باشید انشالله
الهام(مامان اميرحسين)
18 فروردین 93 19:00
من نميدونم ولي به گمانم تهران!؟ از پستات اين طور حدس زدم... جاي ديگه اي هستين!
مامان امیرحسین
پاسخ
نه عزیزم.
الهام(مامان اميرحسين)
20 فروردین 93 0:41
چقدر ناز داري خواهر!!نكنه جز سكرت هاست!! خوب بگو ديگه!!
مامان امیرحسین
پاسخ
شما هم فهمیدی