برگشت از اصفهان
روز سه شنبه صبح که میخواستیم از اصفهان برگردیم صبح زود بابایی صدات کردتا بیدار بشی و اماده برای اومدن
وقتی بابا صدا کرد با ناراحتی گفتی بابا نریم بمونیم .بمونیم خونه آقاجون ،وقتی بابا برات توضیح داد من میخوام برم سرکار نمیتونیم دیگه بمونیم اینجا باید برگردیم قانع شدی و آماده شدی .
خلاصه برگشتن سر راهمون رفتیم به شهر نطنز.پارک سرچشمه ،جای دنج و قشنگی بود اونجا کمی استراحت کردیم والبته چند تا عکس از اون چشمه آب
وبعد از کمی استراحت وتنفس در هوای پاک به سمت کاشان حرکت کردیم .مقصدمان باغ فین بود در طول مسیر نطنز تا کاشان پسرک خوشگل ما خواب بود وبعد از اینکه به باغ فین رسیدیم بیدارش کردیم تا این مناظر زیبا را دیده و عکسهایی به یادگار گرفته شود
محوطه باغ
داخل حمام
بعد از بازدید هم ناهار در رستورانی صرف شد وبه سمت خانه حرکت کردیم این هم پایان سفرنامه اصفهان
که خیلی خوش گذشت .بابایی ازت ممنونیم که برای شادی ما اینقدر تلاش میکنی
بی ربط به موضوع:رفته بودیم گلابی بخریم که پسر گلم میگه:مگه میخوایم گلابگیری کنیم که گلابی بخربم