امیرحسین ناز ماهدیه خداامیرحسین ناز ماهدیه خدا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

امیرحسین ناز ما هدیه خدا•: * ¨ ¨ *: •

یک اتفاق ،یک دیدار

1393/10/4 16:15
291 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم امروز برای خرید کاموا رفته بودیم مغازه .اونجا که بودم یک دفعه دوتا بچه را دیدم که به نظرم خیلی آشنا اومدندبا خودم گفتم خدایا من اینا را کجا دیدم عینکچقدر آشنا هستند بعداز کمی فکر یاد اومدمتفکر.. .اونا دوستای وبلاگیمون هستند.به بابایی گفتم اینا دوستای وبلاگیموند گفت اگه مطمئنی برو پیششون.رفتم دست زدم روی شونه ی خانمی که به نظرم مامانشون بود گفتم سلام شما مامان محمد پارسا ویاسمن نیستید اون خانم هم گفتتعجب بله. وبلاگ فرشته های ناز.محبتوقتی گفتم من دوست وبلاگیتون محبتمامان امیرحسینم یه دفعه شوکه شد وجا خوردتعجب خودم هم همینطور نمیدونم چطوری صحبت کردیم اما از اینکه تونستم ببینمشون خیلی خوشحال شدممتنظر .وقتی اومدم بیرون دیدم داری بچه ها را میبینی و میخندی گفتم امیرحسین اینها دوستات بودند میرم تو اینترنت عکساشون را نشون میدم گفتی اسمشون چیه گفتم محمد پارسا و یاسمن.تو هم خیلی خوشحال شدی . این یه خاطره ای بود که دوست داشتم برات اینجا به یادگار بمونه .

 

آدرس وبلاگشون هم اینه

http://stareh.niniweblog.com/

پسندها (3)

نظرات (3)

شیرین
4 دی 93 16:47
سلام عزیزم . وبتون خیلی عالیه . اگر با تبادل لینک موافق بودید حتما" خبر بدید . راستی به منم سر بزنید .
مامان امیرحسین
پاسخ
سلام دوست عزیز.ممنونم از لطفتون.با کمال میل
بابا و مامان
5 دی 93 0:56
سلام مامان گل و مهربون خیلی خوشحال شدم از دیدارتون ایشالاه به زودی همدیگه را دوباره ببینیم این بار بیشتر با هم صحبت کنیم دوستتون دارم و ممنونم بابت پست قشنگتون
مامان امیرحسین
پاسخ
سلام دوست عزیزم.منم از دیدن شما خیلی خیلی خوشحال شدم ایشالله در یه فرصت مناسب همدیگه راببینیم. قابل شما را نداشت برای اینکه این روز قشنگ برای امیرحسین خاطره بمونه لازم بود بزارمش
مامان جونی
8 دی 93 13:57
وااای چقدر خوب... باریکلا به شما دوست عزیزم که زود شناختید. امیدوارم یه روزی هم ما، شما رو ببینیم همیشه شاد باشید بووووس برای امیرحسین گلم
مامان امیرحسین
پاسخ
خیلی خوب بود... انشالله آرزوی من دیدار شما دوستان عزیزمه ممنونم خانمی