امیرحسین ناز ماهدیه خداامیرحسین ناز ماهدیه خدا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه سن داره

امیرحسین ناز ما هدیه خدا•: * ¨ ¨ *: •

در کنار تو شیرینه

دیروز جمعه تصمیم گرفتیم بریم یه جای خوش آب وهوا بابایی با آقاجون اینا هماهنگ کرد وقرار شد که باهمدیگه بریم  صبح وسیله هامون را جمع کردیم و راه افتادیم به سمت...      بابایی گفت سیاوشان در استان مرکزی نرسیده به آشتیان یه امامزاده ای هم اونجا هست خیلی هم خوش آب وهوا وسر سبزه.خلاصه حرکت کردیم ورفتیم بعد از طی کردن تقریبا یک ساعت ونیم راه بلاخره رسیدیم .جای سرسبزی بود وامامزاده بی بی فاطمه صغری که خواهر حضرت معصومه(س) اونجا بود این عکس هم نمایی زیبا از گنبد طلایی ودرختهای سرسبز اون منطقه اینجا هم امیرحسین مشغول چوب بازی     اینجا امیرحسین با فرغونش خاک میاره و میخواد بندایی(بنایی) ...
10 خرداد 1393

یه روز تعطیل

اینجا رفتی بالا تازه یادت افتاده عینکتو بدی به من اینجا هم خوابیدی تو تونل وراه رو بستی تا بچه ها نرند یا بیاند از روی تو رد بشند امروز نزدیکهای ظهر بود که رفتیم بیرون برای کاری .وقتی که دیگه کارمون تموم شد یه پارک سر راهمون بود که بابایی توقف کرد تا امیرحسین  بازی کنه .وقتی که  رفتی تا سرسره بازی کنی دیدم وای که چقدر کثیفه.آخه اون پارک تو مسیر مسافرهاست .چرا کثیف نمیدونم به بابایی گفتم وسریع از اونجا موندن منصرف شدیم ترجیح دادیم بیایم خونه . این نقاب را تو پارک برات خریدیم دیده بودی امدی گفتی من عکس پنگول را میخوام وقتی رفتیم تا بخریم این را خوشت اومد وبر داشتی. دیشب گفتی مامان برام فرفر...
2 خرداد 1393

حرفهایی شیرینتر از قند

سلام چند وقتیه میخوام از حرفهای جدیدت بنویسم اما هر دفعه که میام بنویسم یادم میره امیدوارم حالا هم بتونم حداقل چند تا از اون حرف زدنهای قشنگتو برات به یادگار بزارم   ***راستی دوستان عزیز فیلم امیرحسین که   در   سه پست پایینتره را از دست ندید***         اول از همه چند وقت پیش یه سریال به اسم خط شبکه سه گذاشت که چند تا جمله از اونجا یاد گرفتی و هر دفعه میگی سهم من از این خونه چیه؟یا اینکه میگی بزی میگفت هیچکس منو نمیبینه. عینک قولباغه ای(قورباغه) زدم .بلو(برو) آمادش کن بلیم(بریم).بعدش هم میگی تو سیاوش میگفت یا اینکه دیشب به بابایی میگی تو ویلــــــــ...
28 ارديبهشت 1393

سومین سفر امیرحسین به مشهدمقدس

سلام به دوستان خوبم وپسر گلم میخوام از سفر خیلی خوب ودلنشینمون که خیلی سریع برامون جور شد ورفتیم بگم پس بیایید ادامه مطلب          اواخر هفته گذشته بود که بابایی از جلسه برام اس ام اس زد بعد هم زنگ زد که مشهد ثبت نام میکنند خانوادگی شنبه بریم دوشنبه هم برگردیم .من که همیشه از خدا میخواستم که تو این ماه که تقریبا نزدیک امتحانها هم هست برم به زیارت آقا امام رضا.وای که چقدر هم خوشحال شدم تا اود دل تو دلم نبود مثل یه خواب بود  امصلا باورم نمی شد که همچین سفری میخواهیم بریم. تا روزی که دیگه آماده شدیم ورفتیم اصلا باور نمیکردم.بلاخره شبنه صبح ساعت 5 رفتیم سوار اتوبوس شدیم وراهی فرودگاه مهرآباد تهران ....
26 ارديبهشت 1393

تبریک روز پدر

سلام به همه دوستان خوب و پسر گلم امیرحسین عزیزم.    روز میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر را به همه ی پدران مخصوصا به همسر و بابای خودم و پدر شوهرم   تبریک میگم ایشالله که همیشه سایتون بالای سرمون  باشه.   ای پدر ای با دل من همنشین           ای صمیمی ای بر انگشتر نگین   ای پدر ای همدم تنهاییم            آشنایی با غم تنهاییم     ************     ای طنین نام تو بر گوش من          ای پناه گریه ی خاموش من   ...
24 ارديبهشت 1393

تبریک روز معلم

معلم       ایمان را بر لوح جان وضمیرهای پاک     حک میکند وندای فطرت را بر گوش     همه میرساند   از طرف امیرحسین به بابایی   این پست را برای عرض تبریک به همسر عزیزم و همه معلمهای سرزمینمان گذاشتم .می دونم که نمیتونم ذره ای  از زحمتهای معلمهای خودم را هم  جبران کنم اما وظیفه ی خودم دونستم که به همشون از همین جا خسته نباشید و تبریک بگم. خیلی دوست داشتم  الان معلمهای خودمو می دیدم اما نمیدونم که کجاند وچکار میکنند.معلم کلاس اول من خانم ذاکری بود.این دسته گل هم هدیه ایست به همه ی معلمان عزیز ...
14 ارديبهشت 1393