امیرحسین ناز ماهدیه خداامیرحسین ناز ماهدیه خدا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

امیرحسین ناز ما هدیه خدا•: * ¨ ¨ *: •

تبریک روز معلم

معلم       ایمان را بر لوح جان وضمیرهای پاک     حک میکند وندای فطرت را بر گوش     همه میرساند   از طرف امیرحسین به بابایی   این پست را برای عرض تبریک به همسر عزیزم و همه معلمهای سرزمینمان گذاشتم .می دونم که نمیتونم ذره ای  از زحمتهای معلمهای خودم را هم  جبران کنم اما وظیفه ی خودم دونستم که به همشون از همین جا خسته نباشید و تبریک بگم. خیلی دوست داشتم  الان معلمهای خودمو می دیدم اما نمیدونم که کجاند وچکار میکنند.معلم کلاس اول من خانم ذاکری بود.این دسته گل هم هدیه ایست به همه ی معلمان عزیز ...
14 ارديبهشت 1393

شب لیله الرغائب

                                          شب آرزوها (لیله الرغائب) اولین شب جمعه ماه رجب   الهي اي خالق بي مدد و اي واحد بي عدد، اي اول بي هدايت و اي آخر بي نهايت. اي ظاهر بي صورت و اي باطن بي سيرت، اي حي بي ذلت و اي معطي بي فطرت و اي بخشنده بي منت، اي داننده رازها، اي شنونده آوازها، اي بيننده نمازها، اي شناسنده نامها ، اي رساننده گامها، اي مبر از عوايق، اي مطلع بر حقايق، اي مهربان بر خلايق، عذرهاي ما بپذير که تو غني و ما فقير و ب...
11 ارديبهشت 1393

مادر روزت مبارک

   آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،   تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد   به مادرم . . .   که مهرش تا ابد در دلم جای دارد . . .              مادر ای پرواز نرم قاصدک     مادر ای معنای عشق شاپرک     ای تمام ناله هایت بی صدا     مادر ای زیباترین شعر خدا       بهشت زیر پای مادر است ...   و خانه  با وجود مادرم ؛ برایمان بهشت کوچک است ...   روزت مبارک مادرم .       مادر خوبم :   به تو سلام می کنم، تا خانه عروجم...
30 فروردين 1393

حرفهای شیرینت وبازیهای قشنگت

  سلام عزیز دلم،پسر گلم میخوام از شیرین زبونیت در ایام عید یه خاطره برات بزارم میدونم که هروقت هم حالا خودمون و هم وقتی که خودت بزرگ شدی و خوندی خندت میگیره از این حرفهات.پس بیا دنبالم یه صفحه ورق بزن وبیا ادامه مطلب که بخونی داستان از اینجا شروع شد که پسرگل من کوچولوتر که بود میخواست بگه تخم مرغ میگفت تمبغولو .این بود که هرکی فهمیده بود بهش میگفت امیرحسین بگو تخم مرغ و در ایام عید هم یه روز که خونه آقاجون بودیم دختر خاله آقاجون اومده بود خونشون که دایی علی وعمو سعید دوباره بهت گفتند بگو تخم مرغ ،تو هم یه بار گفتی با اینکه دیگه یاد گرفتی قشنگ میگی تخم مرغ اما از روی شیطنتی که داری بازم گفتی تمبغولو دختر خاله آقاجون با  پرس...
25 فروردين 1393

سال نو مبارک

        ساقیا آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که دادی مرواد از یادت سال نو و نوروز باستانی مبارک     بهار بهترین بهانه برای آغاز،     وآغاز بهترین بهانه برای زیستن   است           آغاز بهارت  مبارک     پسر گلم داره کم کم سال 92 هم به پایان میرسه ایشالله سال 93 سال خوبی برامون وبرای همه دوستامون خدا رقم بزنه. تو این سالی که گذشت خیلی چیزها یاد گرفتی وتو این یکی دو روز اخیر هم سوره کوثر را یاد گرفتی و میخونی.خیلی قشنگ وشیرین هم میخونی اگه بتونم بزودی فیلمشو برات میزا...
28 اسفند 1392