بلاخره تموم شد
سلام به پسر گلم همگی یه روز با هم دیگه رفته بودیم به گردش عروسک ناز و خوشگلم انگاری بوده سردش گفتم بهش چیزی بپوش حرفم و گوش نکردش حرفم رو گوش نکردش ، حرفم رو گوش نکردش عروسک من سرما خورد با سرفه هاش سرم رو برد گریه می کرد گر و گر من رو نبردین به دتتر!!!! می گفت گولم می زنین ، من و آمپولم می زنین! مگه من و دست ندارین ؟ چرا گریه م و در می آرین؟! من از دتتر می ترسم ، خوب می شه تا فردا عطسم! آمپول و دوا نمی خوام ، با شما دتتر نمیام!!! هاپچی؟!!!! هاپچی!!!! امیرحسین عزیزم چند روزیه که دوباره شدیدا سرماخورده شب چهارشنبه تب کرد...
نویسنده :
مامان امیرحسین
15:30